ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 21 ساله )

سلام خسته نباشید. من میخوام از همسرم جداشم درسته؟دیگه خسته شدم از دستش. احساس میکنم حرومه خوبی و لطفی که بهش میکنم. خیلی اذیتم میکنه خودخواهه همیشه میخواد به نفع خودش باشه. دیگه متنفرم ازش. تحملش سخته .عاشق گوسفنده ذره ای به من اهمیت نمیده منو دوست نداره. میرم خونشون باهام خیلی بد رفتار میکنه همش توهین و تحقیر. روستایی ان از من میخواد دامداری کنم منم بدم میاد از این جور کارها قبل عقد هم بهش گفتم شرایط رو .ازدواج ما زوری بود من اصلا اینو نمیخواستم. خواستگار داشتم مامان بابام زوری ردش کردم و مجبورم کردن باهاش ازدواج کنم حتی با گریه منو بردن ازمایش و پای سفره عقد.دیگه تحملش سخته هر چی تلاش کردم فایده ای نداشت صحبت کردن باهاش بی فایده اس اصلا حرف گوش نمیده کله شقه ‌.من بدبخت رو بی ارزش فرض کردن همشون‌. زندونی ام توی خونه. افسردگی گرفتم نه جایی میبره منو نه چیزی میخره نه خودش میاد. دو هفته ای یکبار میاد یک ساعت و میره فکر میکنه دوچرخه ام که اینطور باهام رفتار میکنه. شبانه روز کارم شده گریه. خیلی بی توجه خیلی سرده. اصلا ابراز علاقه بلد نیست بی محبته. همیشه زورگو و قلدره فکر میکنه نوکرشم. محبت حرومه بهش گاهی اوقات میگم. خیلی ادم ساده ای ام که به حرفش گوش میدم .نه دکتر میبره منو نه تفریح نه مسافرت نه تا حالا چیزی برام خریده بی نهایت قلدر و خسیسه .همش نفرینش میکنم تا بمیره. چون نمیتونم از شرش راحت شم‌. خانوادم طرفم نیستن چون زوری ازدواج کردم. حالا هم نمیخوان جدا بشم. تهدیدم کردن که اگه رفتی برای طلاق دیگه جات اینجا نیست برو هر جا میخوایی .تحت شکنجه ام میخوام خودکشی کنم .برای هر چیزی باید التماسش کنم نمیاد خونمون .الان سه تا عقدی هستیم توی فامیل پدر بزرگم همش منو مقایسه میکنه باهاشون هر وقت منو میبینه غصه مو میخوره میگه بدبخت شدی تو اتیشت انداختن .توی سری خور فامیلم از دست شوهرم. همه طلا دارن برا من نمیخره ابروم رفته جلو همه .دیگه روم نمیشه خونه کسی برم افسرده شدم قطع رابطه کردم با همه.چکار کنم کمکم کنید برای اینکه جدا بشم ازش چکار کنم؟؟چون محاله بتونم با این ادم زندگی کنم میخواد منو ببره توی روستا اذیتم کنن با خانوادش


مشاور (احسان فدایی)

با سلام و سپاس از همراهی مداوم شما با مشاورین راسخون

خواهر گرامی! نکته باقیمانده از مکاتبه قبلی در خصوص مشکلات شما بحث عدم حمایت خانواده و مخالفت ایشان با جدایی شماست. همانطور که عرض کردیم گام اول مشاوره و اصرار به همسرتان بر این امر است ولی اگر او نپذیرفت یا به نتیجه قطعی نرسیدید، راه تهدید به جدایی و اقدام قضایی مورد پیشنهاد است. منتها اگر خانواده شما با این مسیر مخالفت نمودند از تمام توانتان ولو اینکه حمایت ایشان را از دست می دهید، برای حفاظت زندگی تان استفاده کنید و برای جدا شدن از این فرد تلاش کنید. قطعا خانواده تان دوستدار شما هستند و تحمل جدایی شما برایشان سخت است ولی اگر همسرتان به مشاوره قانع نشود چاره ای جز تهدید نیست. ضمن اینکه بعید می دانیم خانواده تان شما را تنها بگذارند و هیچ یاری ای نکنند. بالاخره پدر و مادر دوستدار فرزندشان هستند و همانطور که خودشان به اجبار شما را به ازدواج این فرد درآوردند برای اصلاح زندگی تان نیز باید تلاش کنند.

موفق و پیروز باشید.